.
اعتراف میکنم , یکی از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری
صدای “تسسس” بده خرکیف بشم
*******************************
یکی از بزرگترین دلهره های زندگی من اینه که :
تو مهمونیا وقتی دارن بشقاب ته دیگو دست به دست میچرخونن بهم نرسه
*******************************
یکی از دغدغه های دوران مدرسه م روز اول مهر و روز بعد از تعطیلات نوروز این بود که نمیدونستم شیفت صُبم یا بعد از ظهر!!!
دهه ی شصت و هفتاد کیا یادشونه؟!!:)
*******************************
اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم
اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟
گفتم شما کامباز دیربیزی !!!
خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!
:)))
*******************************
جهت خواندن مطلب به ادامه مطلب رجوع بفرمایید...!